English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5280 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hands on U فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
hands-on U فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
computerization U عمل معرفی یک سیستم کامپیوتری یا تبدیل راهنمابه سیستم کامپیوتری
sysgen U فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
crash conversion U تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
download U فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
design phase U فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
runs U اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
run U اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
peripheral U که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
internally stored program U کد برنامه کامپیوتری ذخیره شده روی Rom یک سیستم کامپیوتری
remotest U ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remote U ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remoter U ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
integrated U نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
photoresist U فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
computerised ordering systems U سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
mediums U هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
medium U هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
off load U انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
plug compatible manufacurer U شرکت تولیدکننده تجهیزات کامپیوتری که بدون نیازمندی به رابطهای سخت افزاری یانرم افزاری اضافی میتواندبه سیستم کامپیوتری موجودوصل شود
built into U که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
cadam U فرایند بکارگیری سیستمهای کامپیوتری به عنوان وسائلی در کاربردهای طراحی وساخت Computer anufacturing
applies U بکار بردن
handles U بکار بردن
handle U بکار بردن
put forth U بکار بردن
misemploy U بد بکار بردن
to put forth U بکار بردن
apply U بکار بردن
abused U بد بکار بردن
abuses U بد بکار بردن
abuse U بد بکار بردن
to make use of U بکار بردن
abusing U بد بکار بردن
applying U بکار بردن
manoeuver U تدبیر بکار بردن
wielded U خوب بکار بردن
wield U خوب بکار بردن
play upon words U جناس بکار بردن
shoehorns U پاشنه کش بکار بردن
shoehorn U پاشنه کش بکار بردن
parachuting U پاراشوت بکار بردن
parachutes U پاراشوت بکار بردن
lever watch U شیوه بکار بردن
committing U بکار بردن نیروها
wielding U خوب بکار بردن
wields U خوب بکار بردن
committed U بکار بردن نیروها
commits U بکار بردن نیروها
finesse U زیرکی بکار بردن
commit U بکار بردن نیروها
parachute U پاراشوت بکار بردن
parachuted U پاراشوت بکار بردن
misapply U بیموقع بکار بردن
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
misapply U بطور غلط بکار بردن
outsmarting U زرنگی بیشتری بکار بردن
mordant U ماده ثبات بکار بردن
iodism U خو گرفتگی زیاد در بکار بردن ید
misspells U املای غلط بکار بردن
misspelled U املای غلط بکار بردن
aminister U تهیه کردن بکار بردن
telescopes U تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
telescope U تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
coppers U مس یاترکیبات مسی بکار بردن
copper U مس یاترکیبات مسی بکار بردن
leverage U شیوه بکار بردن اهرم
misspell U املای غلط بکار بردن
misspelt U املای غلط بکار بردن
neologist U طرفدارواژههای یا بکار بردن واژههای نو
outsmarts U زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmarted U زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmart U زرنگی بیشتری بکار بردن
automation U کامپیوتری کردن دستگاهها کامپیوتری کردن خودکارکردن سیستم
double weft U [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
play a joke U حیله شوخی امیز بکار بردن
obsoletism U بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
accentuation U بکار بردن ایین تکیه صدا
absolute address U تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
machine address U تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
place utility U استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
tutoyer U دوم شخص مفرد را درمکالمه بکار بردن
polyonymy U بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonging U بکار بردن چند نام برای یک چیز
to make the most of U به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
framebuffer U یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
resets U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reset U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
computing system U سیستم کامپیوتری
computer system U سیستم کامپیوتری
tools U در سیستم کامپیوتری
kinematics U فرایند مهندسی کامپیوتر برای ترسیم یا روح دادن اجزاماشین یا ساختار تحت طراحی سیستم
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gesticulate U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
pregnant use of a verb U بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
gesticulating U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
address شماره ای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
addressed U اشمارهای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
addresses U اشمارهای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
automatic data processing system U سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
customizing U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customised U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customises U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customising U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customize U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customizes U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customized U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
multicomputer system U سیستم چند کامپیوتری
computer information system U سیستم اطلاعات کامپیوتری
hybrid computer system U سیستم کامپیوتری دو رگه
automatic data handling U سیستم کامپیوتری مبادله اطلاعات
liveware U عملوندها و کاربران سیستم کامپیوتری
small computer system interface U میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
tariffs U شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
capturing U قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
captures U قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
capture U قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
expandable U سیستم کامپیوتری که قابل رشد است .
tariff U شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
overlap processing U پردازش و خروجی توسط یک سیستم کامپیوتری
source computer U کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
knowledge U سیستم کامپیوتری که عکس العملهای ذخیره سازی
hacks U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacked U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hack U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
housekeeping U امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
coral U زبان برنامه نویسی کامپیوتری در سیستم بلارنگ
machines U که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
batch processing U سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
inquiries U ال پرسیدن . 2-دستیابی به دادن درون سیستم کامپیوتری
storing U واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
processor U سیستم کامپیوتری یا الکترونیکی برای پردازش تصویر
machine U که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
inquiry U ال پرسیدن . 2-دستیابی به دادن درون سیستم کامپیوتری
machined U که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
store U واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
models U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
cbt U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
modelled U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
primary U 1-حافظه کوچک با دستیابی سریع داخلی در سیستم کامپیوتری
modeled U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
processor U سیستم کامپیوتری با دو پردازندهه برای اجرای سریع تر برنامه
dual U سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
land arm mode U سیستم کامپیوتری کنترل دستی و خودکار فرود هواپیما
baseline document U سندی که یک مرجع برای تغییرات یک سیستم کامپیوتری میباشد
priority U اهمت وسیله یا تابع نرم افزاری در سیستم کامپیوتری
conversational mode U سیستم کامپیوتری که به ورودی کاربر به سرعت پاسخ میدهد
systems analysis U برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
priorities U اهمت وسیله یا تابع نرم افزاری در سیستم کامپیوتری
model U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
multi user system U سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
interface human machine interface U امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
c U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
diagnostic U نرم افزاری که کمک به یافتن خطاهای سیستم کامپیوتری میکند
multi tasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
diagnostic U تابعی در برنامه برای کمک به یافتن خطاها در سیستم کامپیوتری
protocol U استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
protocols U استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
consumables U موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند
multitasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
customers U شخصی که از یک سیستم کامپیوتری یا وسیله جانبی استفاده میکند یا آن را می خرد
onion skin architecture U طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
customer U شخصی که از یک سیستم کامپیوتری یا وسیله جانبی استفاده میکند یا آن را می خرد
bundling U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
bundles U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
bundle U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
down U مدت زمانیکه سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بی استفاده است
home grown software U برنامههای نوشته شده توسط استفاده کنندگان سیستم کامپیوتری
internal U زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
standards U خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
direct objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
object U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
HMI's U امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
indirect objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
architecture U طراحی سیستم کامپیوتری در لایه هایی طبق کارایی و خصوصیاتشان
HMI U امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
standard U خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
objecting U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objected U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
integrated U ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
front panel U مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
auto U سیستم کامپیوتری که یک تابع راه انداز را پس ازشروع مقداردهی اولیه میکند
process U نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
CBMS U استفاده از یک سیستم کامپیوتری برای دریافت و ارسال پیام ها از سایر کاربران
illegal U دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
processes U نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
autos U سیستم کامپیوتری که یک تابع راه انداز را پس ازشروع مقداردهی اولیه میکند
master slave computer system U یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
primary U که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
yoke U قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
commissioning U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
performance monitor U برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
2تعریف فونتیک چیست؟
1دست بردن در چیزی - dast bordan dar chizi
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1معنی lead lag compensator
1روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com